از چه مطالبی خوشتون میاد و برای بهتر شدن وبلاگ خودتون منو راهنمایی کنین.دوستدار همتون مسافر زمان.


آمار مطالب

کل مطالب : 475
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 475
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


f
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 27 ارديبهشت 1394
نظرات

آینده!!!

تمام ورق های دفتر زندگی ام را  برایت مینویسم؛

اگر تنها خطی از خوشبختی در چهره ات ببینم!

اسد سرخی-تقدیم به همسر عزیزم

تعداد بازدید از این مطلب: 159
|
امتیاز مطلب : 198
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50


نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 21 دی 1393
نظرات

صدایت!!!

وقتی صدایت مرا میخواند،

یعنی افسون،

غوغا،

عشق،

هر چه باشد مرا خوش آید،

حتی نامرد!

مهم صدایست که از برایم تلاوت میشود...!

اسد سرخی-تقدیم به همسر عزیزم

تعداد بازدید از این مطلب: 154
برچسب‌ها: صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , صدایت , عاشقانه همسرم , همه زندگیم , اسد سرخی , رقی جون , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


نویسنده :
تاریخ : شنبه 19 مهر 1393
نظرات

بزرگداشت عید غدیر در پرتو آداب آن

 

آداب اسلامى در راستاى هماهنگى و تجانس مسلمانان نقش اساسى دارد تمسک به هنجارهاى یکسان مذهبى در همدلى جامعه و ایجاد همبستگى اجتماعى و امنیت آحاد آن, یکى از عناصر اصلى است.
نقش اعمال و مناسک مذهبى وقتى روشن تر مى گردد که رفتارهاى فردى در نمودهاى جمعى بروز نماید. ایام مذهبى در بروز نمودهاى مذهبى با خصیصه اجتماعى, ایفاى نقش مى کنند. عید غدیر خم یکى از بزرگ ترین ایام هاى خاص مذهبى اى است که در آن دستور العمل هاى استحبابى بسیارى در اعمال اجتماعى آمده است. در قبال انجام آن نیز پاداش هاى بیشترى وعده داده شده است.
زیادى حسنات در اجراى عملى مذهبى و تعدد متفاوت پاداش ها تعجب انگیز مى نماید. براى مثال: اگر مومنى در روز عید غدیر به دیدار مومنى برود, هر روز, هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش مىآیند.
در این نوشته برآنیم تا آداب غدیر را در دو بخش فردى و اجتماعى تقدیم خوانندگان گرامى نماییم: O آداب فردى
1. نماز
از موارد تإکید شده, خواندن دو رکعت نماز در روز عید است. البته بهتر است نزدیک ظهر باشد و پس از آن به سجده رفتن و در آن صد بار ((شکرا لله)) گفتن. بعد از آن خواندن این دعا: ((اللهم انى اسئلک بان لک الحمد...))(1)
آن گاه دوباره به سجده رفتن و صد بار خداى را حمد و شکر کردن.
هر کس این نماز را به جاى آورد, انگار در روز غدیر همراه پیامبر بوده و با او به جانشینى على(ع) بیعت کرده است و با صدیقانى که سخن خدا و رسول را درباره ولایت على(ع) تصدیق کرده و پذیرفته اند هم درجه است...(2) 2. روزه
از جمله مستحبات روز عید غدیر, روزه گرفتن است. حضرت على(ع) در این باره مى فرماید: ((روزه گرفتن در عید غدیر از مستحباتى است که خداوند بدان فرا خوانده است.))(3)
امام صادق(ع) پاداش روزه گرفتن در این روز را معادل روزه گرفتن در همه عمر دنیا مى داند.(4) 3. آراستن و لباس نو پوشیدن
امام رضا(ع) درباره آراستن خود در روز عید مى فرماید: ((روز غدیر, روز آراستن و زینت است. پس هر کس براى روز غدیر زینت کند, خداوند هر خطاى کوچک و بزرگ او را مىآمرزد و فرشتگانى را به سوى او مى فرستد و آنان هم نیکى هاى او را مى نگارند و مراتبش را تا عید غدیر سال آینده بالا مى برند...))(5)
آن حضرت, یکى از وظایف عید غدیر را پوشیدن لباس نو مى داند, آن جا که مى فرماید: روز غدیر, روز پوشیدن لباس نو و درآوردن جامه سیاه است.(6) 4. غسل
از آدابى که در این روز بدان توصیه شده انجام غسل مى باشد که شست و شوى جسم و جان با هم است. امام صادق(ع) مى فرماید: هنگامى که روز غدیر فرا برسد باید هنگام ظهر غسل کرد.(7) 5. زیاد صلوات فرستادن
امام رضا(ع) مى فرماید: (روز عید غدیر) روز صلوات فرستادن فراوان است.(8) 6. دعا
از جمله آداب در روز عید غدیر, دعا کردن است که مورد استجابت نیز قرار مى گیرد.
امام رضا(ع) در این باره مى فرماید: ((روز غدیر روزى است که دعا در آن مستجاب مى شود.))(9)
از جمله دعاهایى که در این روز تإکید شده دعاى ندبه است.(10) نیز دعاى: اللهم صل على ولیک و اخى نبیک و...(11) 7. زیارت
زیارت حضرت على(ع) در عید غدیر خم به دو صورت مورد سفارش قرار گرفته است: الف ـ زیارت مرقد آن حضرت
امام رضا در این باره مى فرماید:
هر جا که باشى در روز عید غدیر درباره امیرالمومنین(ع) حاضر باش. بى تردید خداوند گناهان شصت ساله هر مرد و زن مومن را مىآمرزد و چند برابر آنچه در ماه رمضان, شب قدر و شب فطر از آتش آزاد ساخته در آن روز آزاد مى سازد.(12) ب ـ زیارت از راه دور
در این باره امام صادق(ع) مى فرماید:
اگر به قبر مطهر نزدیک هستى, کنار قبر (آن حضرت) زیارت بخوان و اگر دور هستى, دو رکعت نماز زیارت به سمت مزار ایشان بخوان و بگو: اللهم صل على ولیک و اخى نبیک و...(13) O آداب اجتماعى
روز عید غدیر در کنار آداب فردى, آداب اجتماعى اى نیز وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مى کنیم: 1. دیدار با مومنان
امام رضا(ع) در این باره مى فرماید: هر کس در روز غدیر به دیدار مومنى رود, خداوند هفتاد نور در قبرش داخل کند و قبرش را بگستراند و هر روز هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش آمده و به او مژده بهشت دهند.(14)
در همین ارتباط ـ در دیدار با مومنان ـ رعایت چند امر توصیه شده است: الف: مصافحه (دست دادن):
على(ع) در این باره مى فرماید: در روز غدیر, هنگامى که با هم ملاقات مى کنید همراه سلام کردن با یکدیگر دست بدهید.(15) ب. تبریک گفتن:
امام رضا(ع) مى فرماید: روز عید غدیر, روز تهنیت گویى بعضى از شما به بعضى دیگر است. هرگاه مومنى با برادرش ملاقات کرد, بگوید: الحمد لله الذى جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه سلام الله علیهم; ستایش مخصوص خداوندى است که ما را از پیوستگان به ولایت امیرالمومنین و امامان ـ سلام الله علیهم ـ قرار داد.(16) ج. شادى کردن و شادمان ساختن دیگران:
على(ع) فرمود: در روز عید غدیر گشاده رویى را در میان خویش و شادمانى را در ملاقات هایتان ابراز کنید.(17)
امام رضا(ع) نیز در این باره فرمود: روز غدیر روز لبخند زدن در چهره مردم با ایمان است. پس هر کس در روز غدیر به چهره برادرش لبخند بزند خداوند در روز رستاخیز به او نظر رحمت اندازد و هزار حاجت او را برآورده سازد و کاخى از نور سفید براى او در بهشت برافروزد و صورتش را خرم گرداند.(18)
باید توجه داشت که سرور و شادمانى در مکتب اهل بیت(ع) شرایطى دارد که آنها را باید رعایت کنیم; مثلا جشن و سرور باید متناسب با مقام صاحب عید (امیرالمومنین((ع))) باشد و کارهایى که با شرع منافات دارند در جشن مخلوط نگردد. 2. افطارى دادن
على (ع) مى فرماید: کسى که در شامگاه عید غدیر به یک مومن افطارى دهد, گویا یک میلیون نفر از پیامبران, شهیدان و صدیقان را افطارى داده است و...(19) 3. اطعام
امام رضا(ع) فرمود: کسى که مومنى را روز غدیر اطعام کند, مثل کسى است که همه پیامبران و صدیقان را طعام داده باشد.(20)
فیاض بن محمد بن عمر طوسى مى گوید: روز عید غدیرى خدمت امام رضا(ع) رسیدم, دیدم که امام رضا(ع) جمعى از دوستان خود را براى صرف غذا نگاه داشته بود. به خانه هاى آنان نیز طعام و هدیه و جامعه, حتى انگشتر و کفش فرستاده بود...(21) 4. افزودن بر هزینه خانواده
امام صادق(ع) در این باره فرمود: در روز غدیر مرد باید هزینه زندگى خانوادگى را افزایش دهد.(22)
نقل شده که امام رضا(ع) سر و وضع دوستان و خدمتکاران خود را تغییر داده بود. در آن روز با وسایل پذیرایى تازه ـ غیر از آنچه در دیگر روزها در خانه امام به کار مى رفت ـ از آنان پذیرایى مى شد...(23) 5. کارگشایى
على(ع) فرمود: هر کس (در روز غدیر) بدون درخواست برادر مومنش از او دلجویى و کارگشایى کرده و با اشتیاق به او نیکى رساند, مانند کسى است که در این روز, روزه گرفته و شبش به نیایش پرداخته است.(24) 6. بخشش
على(ع) فرمود: در روز عید غدیر بر برادرانت ببخش.(25) 7. هدیه دادن
امام رضا(ع) در وصف عید غدیر فرمود: روز بخشش و هدیه دادن است.(26) 8. عقد اخوت و برادرى
در این روز برادران دینى طى یک سنت اسلامى برادرى خود را مستحکم مى نمایند و با یکدیگر پیمان مى بندند که در آخرت نیز به یاد یکدیگر باشند.
کیفیت اجراى عقد اخوت چنین است: دست راست خود را در دست راست برادر مومن مى گذارى و مى گویى:
و آخیتک فى الله و صافیتک فى الله و صافحتک فى الله و عاهدت الله و ملائکته و رسله و انبیائه و الائمه المعصومین علیهم السلام على انى ان کنت من اهل الجنه والشفاعه واذن لى بان ادخل الجنه لا ادخلها الا و انت معى.
با تو در راه خدا برادرى و یک رویى (باصفایى) مى نمایم و دست مى دهم. با خدا و ملائکه اش و رسولان و انبیائش و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ پیمان مى بندم که اگر من از اهل بهشت و اهل شفاعت بودم به من اجازه ورود به بهشت داده شد, وارد آن نشوم, مگر آن که تو نیز همراه من باشى.
آن گاه برادر دینى در جواب او بگوید: قبلت و سپس بگوید: اسقطت عنک جمیع حقوق على الاخوه ما خلا الشفاعه والدعإ والزیاره; همه حقوق برادرى را از تو ساقط کردم و بر تو بخشیدم, مگر شفاعت و دعا و زیارت را.(27) پاورقی ها:پى نوشت ها: 1. مفاتیح الجنان. 2. ترجمه المراقبات, ص430. 3. مصباح کفعمى, ص700. 4. وسائل الشیعه, ج7, ص324. 5. اقبال الاعمال, ص464. 6. همان. 7. همان, ص474. 8. همان, ص464. 9. همان. 10. همان, ص295. 11. ترجمه المراقبات, ص421. 12. تهذیب, ج6, ص24. 13. اقبال الاعمال, ص494. 14. همان, ص465. 15. مصباح کفعمى, ص701. 16. اقبال الاعمال, ص464. 17. مصباح کفعمى, ص700. 18. اقبال الاعمال, ص464. 19. مصباح کفعمى, ص700. 20. اقبال الاعمال, ص464. 21. الغدیر, ج1, ص287. 22. وسائل الشیعه, ج7, ص325. 23. الغدیر, ج1, ص287. 24. مصباح کفعمى, ص700. 25. اقبال الاعمال, ص464. 26. همان. 27. مستدرک الوسایل, ج1, ص456.

تعداد بازدید از این مطلب: 126
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7


نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 25 شهريور 1393
نظرات

سرباز!!!

یک مداد خشاب رنگی و ...!

یک صفحه صداقت...!

تا به رگبار ببندم تمام غم هایت را...!

به تصویربکشم رقص نگاهت در چشمانم را...!

اسد سرخی- تقدیم به همسر عزیزم.

تعداد بازدید از این مطلب: 147
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 16 شهريور 1393
نظرات

بسم الله الرحمن الرحيم

سالروز ولادت امام رضا (ع)

سلام بر تو اى امام هشتم، اى فرزند پيامبر و على، اى پاره تن فاطمه اى جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر، و اى امامى كه هر لحظه دل هاى ما به شوق ديدار حرم مطهّرت مى تپد، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، و سلام بر پدارن بزرگوارت و فرزندان پاك و معصومت.
فرارسيدن يازدهم ذى القعده سالروز ولادت هشتمين امام معصوم، خورشيد فروزان خراسان، مايه بركت و افتخار كشور ايران، محبوب دلهاى شيعيان، حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا عليه السلام را به همه مسلمانان جهان بالأخصّ شيعيان تبريك مى گوييم. و ذيلا خلاصه اى در شرح زندگانى آن حضرت مى آوريم.

ولادت:

حضرت امام رضا عليه السلام شب جمعه يازدهم ذى القعده در سال 148 هجرى در مدينه طيّبه به دنيا آمد، پدر بزرگوار آن حضرت امام هفتم موسى بن جعفر عليه السلام بود و مادر آن حضرت خانمى بود به نام امّ البنين يا تكتم يا نجمه كه هر سه اسم در تاريخ آمده است.
اين بانوى بزرگوار زنى با فضيلت بود كه خدا او را شايسته همسرى حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام و مادرى امام رضا عليه السلام قرار داده بود.
مرحوم علاّمه مجلسى رحمه الله در جلد 49/7 بحار الانوار نقل مى كند كه نجمه مادر حضرت رضا عليه السلام كنيزى بود كه حميده مادر حضرت موسى بن جعفر عليه السلام او را خريد، حميده مى گويد: حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) را در خواب ديدم كه به من فرمود: اى حميده، اين نجمه براى فرزند تو موسى است، كه به زودى بهترين اهل زمين از او به دنيا خواهد آمد، پس من نجمه را به موسى بن جعفر بخشيدم، وقتى كه رضا به دنيا آمد نجمه را طاهره نام نهاد، و اين خانم بزرگوار اسامى مختلفى داشت كه از آنهاست: نجمه، سكن، سمان و تكتم.
مرحوم مجلسى نقل مى كند كه حضرت رضا عليه السلام در دوران شيرخوارگى كودكى درشت بود، و از اين جهت زياد شير مى خورد، حضرت نجمه گفت: براى شير دادن به اين بچه مرضعه اى بگيريد تا به من كمك كند، از او پرسيدند: آيا شير تو كم شده؟ گفت: نه لكن من ذكر و نماز و تسبيحى داشتم كه از زمان تولّد اين كودك كمتر مى توانم به آنها برسم.
مرحوم مجلسى در مجلّد 49/9 بحار الانوار نقل مى كند از خانمى كه مى گويد: شنيدم از نجمه كه مى فرمود: وقتى به فرزندم على باردار شدم سنگينى حمل را احساس نمى كردم، و وقتى در خواب بودم از داخل شكم خود صداى تسبيح و تهليل و تمجيد خداوند را مى شنيدم، و اين باعث خوف و هراس من شده بود، وقتى كه بيدار مى شدم صدايى نمى شنيدم، زمانى كه رضا به دنيا آمد دست خود را بر زمين گذاشت و سر به اسمان بلند كرد، و لبهاى مبارك خود را حركت مى داد، گويا حرف مى زد، در اين هنگام پدر او موسى بن جعفر (عليه السلام) بر من وارد شد و فرمود: مبارك باد بر تو اى نجمه لطف و كرامت پروردگارت، و سپس فرزندم على را در پارچه اى سفيد پوشاند و در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه گفت، پس از آن آب فرات خواست و كام او را با آب فرات باز كرد و بعد او را به من برگرداند و فرمود: او را بگير كه او بقّية الله در زمين خدا است.

اسامى و القاب

نام آن حضرت «على» بود كه اين نام در ميان دودمان رسول خدا محبوب ترين نام بود، و نشانه آن ناميدن حضرت امام حسين عليه السلام چند تن از فرزندان خويش را به اين نام است.
كنيه آن حضرت أبوالحسن، و أبوعلى بود.
بعض القاب آن بزرگوار عبارت است از: سراج الله، نور الهدى، قرّة عين المؤمنين، رضا، رضىّ، فاضل، صابر، وفىّ، صديق. كه معانى اين القاب عبارت است از: چراغ پروردگار، نور هدايت و راهنمايى، نور چشم مؤمنان، راضى به رضاى خداوند، بخشنده، بردبار، با وفا، دوست. و همچنين پيامبر خدا(ص) او را عالِم آل محمّد(ص) ناميد.

فضائل و مناقب امام رضا(عليه السلام)

الف: محروم مجلسى از كتاب عيون اخبار الرضا(عليه السلام) نوشته مرحوم صدوق نقل مى كند كه: حضرت رضا عليه السلام هميشه تابستان ها بر روى حصير مى نشست، و زمستان بر روى پلاس «گليم» و لباس تن آن حضرت لباس درشت و نا مرغوب بود، مگر زمانى كه با مردم ملاقات داشت كه در آن هنگام با لباس مرغوب نزد آنان مى آمد. (بحار الانوار 49 / 89)
ب: و هم ايشان نقل مى كند از شخصى به نام ابراهيم بن عبّاس كه مى گويد: هرگز نديدم از امام رضا عليه السلام چيزى را بپرسند كه آن حضرت نداند، و عالم تر از او نسبت به زمان خودش نديدم، و مأمون همواره آن حضرت را با سؤال هاى مختلف امتحان مى كرد و آن بزرگوار جواب مى فرمود، در عين اينكه جوابهاى آن حضرت برگرفته از قرآن بود، قرآن را در هر سه روز يك بار ختم مى كرد، و مى فرمود: اگر بخواهم كمتر از سه روز يك ختم قرآن بخوانم مى توانم. لكن به هيچ آيه اى مرور نمى كنم مگر آنكه در آن فكر مى كنم و اينكه چه وقت و درباره چه چيز نازل شده است. لذا قرآن را در سه روز ختم مى كنم. (بحار الانوار 49 / 90)
و در همين كتاب از شخص فوق الذكر نقل فرموده كه: هرگز نديدم حضرت رضا عليه السلام كسى را با سخن خويش بيازارد و نديدم هرگز سخن كسى را قطع كند، ومى گذاشت تا حرف او تمام شود، هرگز حاجت كسى را در صورتى كه قدرت برآوردن آن را داشت رد نمى كرد، هرگز نزد كسى پاى خود را دراز نمى كرد، و تكيه هم نمى زد، و هرگز نديدم سخن درشتى به خادمان خود بگويد، هرگز نديدم كه آب دهان بر زمين بياندازد. و همين طور نديدم كه با صداى قهقهه بخندد بلكه تبسم مى كرد.
زمانى كه به اندرون خانه مى رفت و سفره مى انداختند تمام خدمتگزاران حتى دربان را بر آن مى نشانيد. آن حضرت شبها را بيشتر بيدار بود و كمتر مى خوابيد. بيشتر شبها را تا صبح بيدار بود، روزه بسيار مى گرفت، هرگز سه روز روزه در ماه از آن حضرت ترك نمى شد، آن حضرت در پنهانى نيكى و تصدق بر فقرا بسيار داشت، و بيشتر آن در شبهاى تاريك بود، بنابر اين هر كس ادّعا كند كه مانند او را در فضل ديده است او را راستگو مپنداريد.
ج، و مرحوم كلينى در كافى 4 / 23 نقل مى كند كه شخصى از اهل بلخ كه در سفر حضرت رضا (عليه السلام) از مدينه به خراسان همراه آن بزرگوار بوده مى گويد: روزى در بين راه سفره غذا گستردند، آن بزرگوار تمام خادمان و غلامان از سفيد و سياه را بر سر سفره جمع كرد، من گفتم: فداى شما شوم، بهتر بود كه براى اينان سفره اى جداگانه مى انداختند! آن حضرت فرمود: تند مرو، همانا خداى ما يكى است، مادر و پدر همه يكى است، و پاداش به اعمال است.
د: و نيز مرحوم كلينى در كافى 6 / 283 نقل فرموده است از شخصى كه: شبى فردى بر آن حضرت ميهمان شد، آن بزرگوار و ميهمان نشسته بودند و صحبت مى كردند، در اين حال چراغ خراب شد، آن شخص خواست چراغ را اصلاح كند، آن بزرگوار نگذاشتند و خود اقدام به اصلاح چراغ فرمودند و گفتند: ما خانواده اى هستيم كه مهمان را به كار نمى گيريم.

ولايت عهدى امام رضا (عليه السلام)

پس از آنكه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به وسيله هارون الرشيد لعنة الله عليه به شهادت رسيد، حضرت امام رضا عليه السلام به امامت رسيدند، مقدارى از دوران امامت آن بزرگوار در خلافت هارون، و مقدارى در حدود چهارسال در خلافت امين، و مدّت بيست سال در زمان خلافت مأمون بود.
در زمان هارون و بلا فاصله پس از شهادت حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) بعض افراد به هارون توصيه مى كردند كه حضرت را به شهادت برساند، مرحوم مجلسى نقل مى كند كه شخصى از بنى العباس به نام عيسى بن جعفر به هارون گفت: سوگندى را كه درباره آل ابى طالب يادكردى به يادآور كه گفتى: اگر كسى بعد از موسى بن جعفر ادعاى امامت كند گردن او را مى زنم، و الآن على بن موسى ادعاى امامت دارد و مردم نيز همان اعتقادى كه به پدر او داشتند به او هم دارند، هارون الرشيد نگاهى غضب آلود به او كرد و گفت: واى بر تو آيا مى خواهى من همه آل ابى طالب را بكشم؟ راوى خبر كه اين قضيه را خود ديده بود مى گويد: به آن حضرت داستان را گفتم، آن حضرت فرمود: قسم به خداى كه آنها چنين قدرتى ندارند و هيچ كارى نمى توانند بكنند.
دوستتان آن حضرت هم از همان ابتدا بر جان آن بزرگوار مى ترسيدند، لكن آن حضرت مى فرمود: اينان نمى توانند كارى انجام دهند.
تا آنكه در زمان خلافت مأمون قضيه ولايت عهدى پيش آمد، و علّت عمده آن ترس مأمون از نفوذ معنوى حضرت امام رضا عليه السلام در ميان مردم بود، و شايد همانطور كه از بعض تواريخ نيز مهشود است مأمون نسبت به مقام واقعى امام رضا عليه السلام واقف بود و از اين جهت در ابتدا ميل آن را نداشت كه آسيبى به آن بزرگوار برساند، لكن بعد از آنكه ديد حتّى با ولايت عهدى آن حضرت نيز گرايش مردم به آل پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) كم نشد، و همينطور نفرت آنان از خاندان بنى العباس بيشتر مى شد ديگر تحمّل نكرد و آن حضرت را به شهادت رسانيد.
بنابر اين آن حضرت را از مدينه به خراسان آورد و آن بزرگوار نيز مى دانست كه اين سفرى است كه برگشتى در آن نيست، لذا به اهل بيت خود امر فرمود كه بر او نوحه كنند.
راهى كه مأمون براى حركت آن حضرت انتخاب كرده بود راهى بود كه امام رضا عليه السلام بر خورد كمترى با شيعيان و شهرهايى كه عاشقان اهل بيت پيامبر در آنها سكونت دارند داشته باشد، امّا در عين حال آنچه از اين سفر تاريخى باقى ماند جلوه هاى عشق مردم به خاندان پيامبر بود كه از طرفى ارادت مردم را به حق و حقيقت آشكار مى كرد، و از طرف ديگر زنگ خطرى براى عباسيان و در رأس نان مأمون بود كه براى مردم فريبى و مهار كردن حركت هاى شيعى مى خواست با ولايتعهدى حضرت رضا (عليه السلام) علويان و در كلّ شيعيان را خلع سلاح كند.
نمونه بارز اين ارادت و عشق و علاقه در نيشابور تجلّى كرد كه مورّخان نوشته اند عدّه بيشمارى براى نوشتن حديث از آن حضرت خواستند كه حديثى بفرمايند، و آن بزرگوار حديث سلسلة الذهب را كه مضمون آن توحيد يعنى دعوت تمامى انبياء از آدم تا خاتم است فرمودند، و سپس آن را ختم به ولايت و امامت كردند. با لفظ «وأنا من شروطها» و ترجمه اين حديث شريف چنين است كه حضرت رضا عليه از پدرش از پدرانش تا رسول خدا و رسول خدا از ملائكه مقرّب پروردگار و آنها از خداوند نقل مى كنند كه خداوند فرمود: كلمه لا اله الله قلعه من است و هر كس وارد قلعه من شود از عذاب من در امان خواهد بود. كه مراد از اين حديث اقرار و ايمان و اعتراف به توحيد و يگانگى خداوند است. سپس مقدارى كه كجاوه آن حضرت حركت كرد دوباره فرمودند: البته شرط دارد، و من از شروط آن هستم، كه مراد امامت است.
به هر حال قصد مأمون هر چه بود ولايتعهدى خلافت را بر امام عليه السلام تحميل كرد، و آن بزرگوار بدون آنكه مايل باشند از روى اجبار پذيرفتند.
در اينجا براى آنكه از خود چيزى نگوييم و با استدلال به روايات مطلب را روشن نماييم به ترجمه يك حديث كه مرحوم مجلسى(رحمه الله) از كتاب عيون اخبار الرضا نوشته مرحوم صدوق آن را نقل كرده است اكتفا مى كنيم:
مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 49، صفحه 128، حديث شماره 3، نقل مى كند از ابى الصلت هروى كه گفت: مأمون به امام رضا عليه السلام گفت: اى فرزند پيامبر من فضل و علم و زهد و پرهيزكارى و عبادت تو را مى شناسم، و شما را احقّ به خلافت از خود مى دانم.
حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: من به بندگى خداوند افتخار مى كنم، و به وسيله زهد در دنيا اميدوارم از شرّ دنيا در امان بمانم و با پرهيز از محرّمات اميد رسيدن به غنيمت هاى الهى را دارم، و با تواضع در دنيا اميد دارم كه نزد خدا بلند مرتبه باشم.
مأمون گفت: من اينطور صلاح ديدم كه خود را از خلافت عزل كنم، و با شما به عنوان خليفه بيعت كنم. حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: اگر اين خلافت از آن توست و خداوند آن را براى تو قراداده است، جائز نيست كه لباسى را كه خداوند بر تو پوشانيده از تن بيرون كنى و به ديگرى بدهى، و اگر خلافت از آن تو نيست جايز نيست كه چيزى را كه مال تو نيست به من بدهى.
مأمون گفت: اى فرزند پيامبر ناچار بايد قبول كنى، حضرت فرمود: با اختيار خود هرگز چنين كارى نخواهم كرد، مدّت مديدى مأمون كوشش كرد تا آنكه به هر حال از قبول آن حضرت مأيوس شد.
مأمون چون چنين ديد گفت: حال كه خلافت را نمى پذيرى ولايت عهد را قبول كن تا آنكه خلافت بعد از من از آن تو باشد.
در اينجا حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: قسم به خدا پدرم از پدرانش، از امير مؤمنان (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به من خبرداده است كه من قبل از تو از دنيا مى روم در حالى كه مرا به وسيله سمّ به شهادت مى رسانند، ملائكه آسمان و زمين بر من مى گريند و در سرزمين غربت كنار قبر هارون دفن مى شوم.
در اينجا مأمون گريه كرد و گفت:
اى فرزند پيامبر چه كسى تو را مى كشد، و يا جرأت بى ادبى به شما را دارد در حالى كه من زنده ام، حضرت فرمود: اگر بنا بود بگويم مى گفتم كه چه كسى مرا مى كشد.
مأمون گفت: يابن رسول الله شما قصد آن دارى كه شانه از زير بار خالى كنى و اين امر را از خود دفع كنى تا مردم تو را فردى زاهد و بريده از دنيا بدانند.
حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: قسم به خداوند از روزى كه خداى مرا آفريد دروغ نگفته ام، و زهد در دنيا را وسيله اى براى دستيابى به دنيا قرار نداده ام، و من مى دانم تو به دنبال چه هستى! مأمون گفت: دنبال چه هستم؟ حضرت فرمود: براى آنكه بگويم امان مى دهى؟ مأمون گفت: تو را امان دادم.
حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: قصد تو آن است كه مردم بگويند: على بن موسى زاهد در دنيا نبود، بلكه اين دنيا بود كه به او روى آور نشده بود، آيا نمى بينيد چگونه ولايتعهدى را به طمع خلافت قبول كرد!
در اينجا مأمون غضبناك شد و گفت: تو هميشه در برخوردهايت مرا مى آزارى، و علّت آن اين است كه از سطوت و قدرت من احساس امنيت مى كنى، قسم به خدا اگر قبول كنى ولايتعهد را و گرنه تو را مجبور مى كنم، اگر انجام ندادى تو را مى كشم.
در اينجا حضرت امام رضا (عليه السلام) فرمود: خداوند مرا نهى كرده است كه با دست خود خويشتن را به هلاكت بياندازم، اگر چنين است مى پذيرم، لكن به شرط آنكه در امور عزل و نصب و امور ديگر هيچ دخالتى نكنم و فقط طرف مشورت باشم. (بحار الانوار، ج49، ص128)
به اين ترتيب در سال 201 در ماه رمضان حضرت به ولايتعهدى مأمون منصوب شد.
از اين روايت تمام فلسفه و علّت پيشنهاد مأمون براى ولايتعهدى و همنيطور علّت قبول آن حضرت مشخص مى شود، البته بحث در اين باره به قدرى گسترده است كه ما فقط به اندازه گنجايش يك مقاله به آوردن مطالب اكتفا كرديم.

شهادت حضرت رضا عليه السلام

علّت شهادت حضرت رضا عليه السلام در يك كلمه ترس مأمون و عباسيان از نفوذ معنوى آن حضرت در بين مردم بود، وقتى كه مأمون با ولايتعهدى نتوانست آن امام بزرگوار را آنطور كه بايد و شايد كنترل كند، از راه هاى مختلف براى شكستن مقام آن بزرگوار در بين مردم وارد شد، و در همه آنها خود شكست خورد و به مقصود خويش نرسيد، به عنوان مثال افراد و سران مذاهب را جمع مى كرد كه با حضرت بحث كنند، و آن بزرگوار را در بين مردم خفيف كنند كه حضرت امام رضا عليه السلام همه آنها را مجاب مى فرمود، و مشروح اين مناظرات در كتاب پر ارزش عيون اخبار الرضا (عليه السلام) آمده است.
از طرف ديگر اقبال مردم به حضرت رضا عليه السلام حسادت مأمون را برمى انگيخت، كه نمونه اين اقبال و ارادت شركت جمعيت بسيار در نماز عيد آن حضرت است كه مأمون در بين راه آن بزرگوار را برگرداند و نگذاشت كه آن امام بلند مرتبه نماز را اقامه كند. و از جانب ديگر سعايت شديد عباسيان و اطرافيان مأمون، او را واداشت كه حضرت را مسموم نموده و به شهادت برساند.
در روايتى مرحوم مجلسى در جلد 49، صفحه 301 بحار الانوار نقل مى كند كه أباصلت هروى خادم امام رضا عليه السلام مى گويد: امام به من فرمود: فردا من بر اين شخص فاجر (مأمون) وارد مى شوم، اگر بيرون آمدم و سرم باز بود با من صحبت كن، جواب تو را مى گويم، و اگر سر خود را پوشانده بودم با من صحبت نكن.
أباصلت مى گويد: فرداى آن روز فرستاده مأمون آمد و گفت: مأمون شما را طلبيده، امام عليه السلام حركت كرد و من نيز با او بودم، وارد بر مأمون شديم نزد او ظرفى از ميوه بود كه روى ان انگور بود، و در دست مأمون خوشه انگورى بود كه مقدارى از آن را خورده بود، وقتى حضرت را ديد از جاى برخاست با آن حضرت ديده بوسى كرد و سپس نشست و گفت: اى پسر پيامبر انگورى بهتر از اين نديده ام.
حضرت رضا عليه السلام فرمود: چه بسا انگور بهشت بهتر از اين انگور باشد. مأمون گفت: از اين انگور بخور. حضرت رضا عليه السلام فرمود: مرا از اين كار معاف دار، مأمون گفت: چرا نمى خورى، نكند به ما بدگمانى. سپس خود مأمون از انگور خورد و بعد به حضرت رضا عليه السلام داد و آن حضرت سه دانه انگور خورد و خوشه را انداخت و سپس از جاى برخاست، مأمون گفت: كجا مى روى؟ حضرت فرمود به همانجا كه مرا فرستادى. و بعد أباصلت داستان آمدن حضرت جوادعليه السلام و شهادت امام و تدفين آن بزرگوار را مفصّلا نقل مى كند كه اين مقاله گنجايش كامل آن را ندارد.
خداوند متعال ما را از شيعيان آن بزرگوار قرار دهد.
در پايان به يكى از كراماتى كه از قبر مقدّس آن حضرت ظاهر شده اشاره مى كنيم، گرچه هر ماه و هر سال كرامات فراوانى از قبر مقدّس آن بزرگوار نقل مى كنند كه قابل احصاء نيست، لكن براى رعايت اختصار به يكى از آنها اكتفا مى كنيم.
مرحوم صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا 2/283 نقل مى كند از شخصى به نام ابوالنصر المؤذن النيشابورى كه گفت ناراحتى شديدى در زبانم پيدا شد به طورى كه زبانم سنگين شد و قادر بر حرف زدن نبودم، به قلبم خطور كرد كه حضرت رضا عليه السلام را زيارت كنم و نزد او دعا كنم و او را شفيع خود نزد پروردگار قرار دهم تا آنكه مرا عافيت عنايت كند و زبانم باز شود سوار بر مركبى شدم و به مشهد حضرت رضا عليه السلام رفتم و بالاى سر آن حضرت دو ركعت نماز خواندم و سجده كردم، و در حال سجده تضرّع و دعا مى كردم و حاجت خود را مى خواستم تا آنكه به خواب رفتم.
در خواب ديدم مثل آنكه قبر مطهّر شكافته شد و شخصى گندمگون از قبر بيرون آمد و به من نزديك شد و فرمود: اى ابانصر بگو: لا اله إلاّ الله، به او اشاره كردم كه چگونه بگويم در حالى كه زبانم بسته است، پس بر من فرياد زد كه آيا منكر قدرت خداوند هستى؟ بگو: لا إله إلاّ الله، او مى گويد در اين حال زبانم باز شد و كلمه طيّبيه لا إله إلاّ الله را بر زبان جارى كردم و زبانم باز شد و بعداً هرگز به آن مرض دچار نشدم.
بار ديگر ولادت با سعادت حضرت امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) را به همه شيعيان تبريك عرض نموده و اميدواريم در دنيا و آخرت از بركات وجود امامان معصوم بهره مند باشيم.
والسلام( مدیریت لوکس بلاگ)

تعداد بازدید از این مطلب: 125
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 10 شهريور 1393
نظرات

تیک تاک،تیک تاک؛

یک تیکه از تاکستان گیسوانت،

مرا برای عمری مستانه رقصیدن بس است.

تیک تاک،مرا بس است!

اسد سرخی- تقدیم به همسر عزیزم.

تعداد بازدید از این مطلب: 160
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 95 صفحه بعد

بگذار برایت بریزد و تمام شهرم را خیس کند! آبرویم فدای یک تار از موهایت!


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود